محمدً رسولُ الله
به نام خدا
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «وقتي كودك سه ساله شد به او امر كن 7 بار «لا اله الا الله » بگويد و وقتي كه به سن سه سال و هفت ماه و بيست روز برسد بايد به او ياد دهيد كه هفت بار «محمّد رسول الله» بگويد و در چهار سالگي هفت مرتبه «صلّي الله عليه و آله» را تكرار كند و در 5 سالگي اگر كودك راست و چپ خود را تشخيص داد او را در برابر قبله قرار داده و به او سجده نمودن را بياموزيد... و وقتي به 7 سالگي رسيد او را به نماز خواندن فرا خوانيد»
از تولد سه سالگیش منتظر بودم که چنین روزی فرا برسه ، به لطف خدا هفت ماه و بیست روز دیگر هم ما در کنار هم بودیم در صحت و سلامت ، کودک معصوم خونه ی ما سه سال و هفت ماه و بیست روزگی رو پشت سر گذاشت
بارها و بارها از وقتی که هنوز به درستی قادر به صحبت کردن نبود نام رسول خدا رو شنیده و گفته بود بوسیله ذکر صلوات ، یادمه اوایل که هنوز دو ساله نشده بود میگفت: اللهم صل علی هومَمَّد و آل هومَمَّد و رفته رفته شکل صحیح اون رو فرا گرفت ، به واسطه اینکه خودمون به هر مناسبتی شروع می کردیم به بلند بلند صلوات فرستادن ، گاهی اوقات حتی که شیطونی خاصی میکرد که خارج از توان و تحمل روانی اون لحظه ما بود برای اینکه یک مقدار بار فشار مغزی کمتر بشه و فروکش کنه با خنده بلند می گفتم : ای بر پدرت صلوااااات و بلند صلوات می فرستادم و البته اون همیشه زودتر و بلندتر صلوات رو می فرستاد ، جالب اینکه غالباً این صلوات هم شیطنت اون رو و هم فشار مغزی ما رو مرتفع می کرد ، و یا اینکه گاهاً که تاب بازی می کنه ابتدا و انتهاش صلوات بلندی می فرستیم
تا حالا در مورد خود شخصیت رسول خدا باهاش صحبت نکرده بودم ، این بار در حالیکه خسته بود و روی پام دراز کشیده بود و من موهاش رو نوازش می کردم اون داستان معروف مهربانی پیامبر نسبت به بچه ها رو براش تعریف کردم ، به این صورت که : مامان می دونی حضرت محمَّد که براش صلوات می فرستی کیه؟ اون یه آدم خیلی خیلی خیلی مهربون بوده که بچه ها رو خیلی دوست داشته و بچه ها هم اون رو دوست داشتن ، یه روز وقتی حضرت محمَّد می خواست برای نماز به مسجد بره ، بچه ها اون رو توی کوچه دیدند و ازش خواستند که باهاشون بازی کنه ، حضرت محمَّد اونها رو سوار بر خودش میکرد و مثلاً شترشون می شد و شتر سواری می داد ، بعد از کمی بازی یکی از دوستای حضرت اومد و خبر داد که نماز داره دیر میشه ، حضرت محمَّد هم واسه اینکه بچه ها از رفتنش ناراحت نشن از دوستش خواست که بره خونه و چیزی برای بچه ها بیاره و اون رفت و چند تا گردو آورد ، حضرت محمَّد گردوها رو به بچه ها داد و گفت میشه حالا شما این گردوهای خوشمزه رو بگیرین من برم نماز؟ بچه ها خیلی خوشحال گردوها رو گرفتن و رفتند ( ترجیحاً آدم اگر چند تا دونه گردو هم تو خونه داشته باشه و چند تا صلوات روش بفرسته و بده بچه بخوره به نظرم خیلی خاطره خوبی در ذهنش بذاره - هر چقدر هم که قبلاً گردو خورده باشه )
برای یک چنین روزهای خاصی که محتوای دینی داره سعی ام بر اینه که روز خوشایندی براش باشه
برای همین از مدتها قبل برای چنین روزی با توجه به علاقه مندیها و نیازهاش دنبال یک هدیه مناسب میگشتم
از خیلی وقت پیش ها می دیدم که به شدت علاقه به میخ کوبیدن با چکش داره ، یه چکش چوبی از قبل داشت و هر موقع می دید، تقاضا می کرد که میخی رو برداره و به در یا دیواری جایی بکوبه و من منعش میکردم ، میگفتم مامان این خونه ما نیست ، این خونه امانته ، باید مواظبش باشیم خراب نشه ، ما اجازه نداریم اینکار رو کنیم ، ولی اون همچنان مشتاق بود ، خدا کمک کرد و خیلی اتفاقی متوجه شدم اسباب بازی به همین منظور وجود داره به نام " میخ و چکش " که دوست فرهنگی کار خوبم " شهره جانم " زحمت تهیه و ارسالش رو کشید
بهش گفتم مامانی اونی که می خواستی رو برات گرفتیم ، اما قراره قبل از باز کردنش یه کاری رو انجام بدیم
گفت چی؟ گفتم باید هفت بار بگیم " محمد رسول الله "
دستام رو بالا گرفتم و هفت تا از انگشتام رو باز نگه داشتم ، گفتم شما هر باری که بگی " محمد رسول الله " یکی از این انگشتام بسته میشه ، براش مثل یک بازی بود و خیلی قشنگ و شمرده یکی یکی تکرار کرد و بعد از اون هم یک صلوات بلند فرستاد
بله پسرم بگو محمد رسول الله ، همون پیامبر نازنینی که اینقدر ، اینقدر ، اینقدر نگران امتش بود که وحی آمد :
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ( آیه 3 سوره شعراء)
(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند هلاک سازی
مثل مادری که نگران فرزندشه و بلکه بیشتر و خالص تر ، چرا که فرزند از گوشت و پوست و خونه مادره ، پیامبر ما اینقدر نگران امتشون بودند و هستند ، اینقدر خودشون رو اذیت می کردن که آیه اومده براش که :
بابا تو داری خودت رو از بین می بری ؟
همون پیامبری که حتی نگران گمراه شده های امتشون بودند و خدا خواستند که در قیامت حساب گناهکاران امتش در جای دیگری دور از چشم امت های دیگه بررسی کنه ( برای حفظ آبروی امتش ) و خداوند بواسطه شدت محبتش به کاملترین انسان گفت : اون گناهکاران رو به گوشه ای می برم که حتی خودت هم از گناهانشون با خبر نشی !
جز تو ناید در خیال و در گمان عاجزم از شکر تو با این زبان
من حقیرم ای بزرگ این جهان ای تو بالاتر ز هر فهم و بیان
چونکه جانم داده ای عاشق شدم از خودم در عشق تو فارغ شدم
تو همه نور و من یک ذره ای موج دریایی و من یک قطره ای
خدای بزرگ وار من ، من اصلاً نمی دونم و نمی تونم از عهده شکر اینکه از امت پیامبر متولد شدم بر بیام
پسرم ! فریاد بزن : محمَّد رسول الله و افتخار کن
پسرم ما ناتوانیم در شکر نعمت نبوت رسول الله و ولایت امیر المؤمنین
بالاترين درجهي شكر ، عجز از شكر است . يعني اينكه انسان ، قلباً و به زبان اعتراف كند از پس شكر نعمتهاي خدا بر نميآيد و همواره خود را مديون و سر به زير و شرمنده حس كند .
خداوند اين باز ماندن را پاس ميدارد و اين حس ناتواني را ارج مينهد و اين درجه از شكر را شكر مضاعف و بلكه بالاترين مرتبهي شكر بر ميشمرد.
امام حسین (ع) می فرماید: خدایا اگر خواسته باشم شکر یکی از نعمتهایت را بگذارم، نمیتوانم.( إقبال الاعمال/ ص 341)
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند:
«هر كس كودك گریان خود را راضى كند تا آرام شود، خداوند از بهشت آنقدر به او می دهد تا راضى شود»
" جانم به قربانت ای رحمتً لِلعالَمین "
توصیه ویژه امام رضا علیه السلام در باره برخورداری از نعمات و فیوضات روزهای آخر ماه شعبان در ادامه مطلب
توصیه ویژه امام رضا علیه السلام در باره برخورداری از نعمات و فیوضات روزهای آخر ماه شعبان به اباصلت هروی است وقتی که در آخرین جمعه ماه شعبان، خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام) میرود. حضرت ابتدا به او میفرمایند: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است، پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهى کردهاى در این چند روزى که باقى مانده است تدارک کن، و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه براى تو فایدهاى ندارد و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن و از گناهان و نافرمانیهایت بهسوى خدا بازگرد و توبه کن، تا این ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالى که تو با خدایت- عزّوجلّ- اخلاص ورزیده باشى و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنى و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر این که آن را از دل بیرون کنى و هیچ گناهى را که مرتکب بودهاى وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دورى گزینى و از خداوند پروا داشته باش و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافى است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می¬ رساند و براى هر چیز اندازهاى قرار داده است، و در باقیمانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه». (یعنى: پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیدهاى، پس از تو میخواهیم که در باقی مانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى). زیرا خداوند تبارک و تعالى در این ماه مردم بسیارى را از آتش آزاد مىکند.(۳)