آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

نوشته های من برای زندگی

آمده بودم که بدانم

1393/6/4 13:30
نویسنده : بیقرار
990 بازدید
اشتراک گذاری

بسمه تعالی

 

آمده بودم تا بدانم ، بخوانم تا بفهمم ....
بفهمم تا بدانم و بمانم
ندانستم و نفهمیدم
تنها دانستم که ندانسته هایم بیش از دانسته هایم است .
خوب است که تا ماندنم همین را دانستم !!!

 

خدایا شکرت ، واقعاً ازت ممنونم ، خدایا زبونم قاصر هست از شکرت

خدایا نزدیک به یکساله که فهمیدم که هیچ نمی دانم

بایت این فهمیدن از تو ممنونم

ممنونم که توفیق این رو دادی که بدونم که نمی دونم

و با جهل مرکب از دنیا نرم

خداییش ادب خیلی خوبه

خدایا ادب زبان ، ادب گوش ، ادب چشم ، ادب دست و پا ، ادب حضور

به من یاد بده

خدایا بی ادبم

مؤدبم کن

خوب خدایی هستی ، خوووب

خدایا مرا همنشین دلهای شکسته کن

همون دلهای شکسته ای که به خاطر تو و نه به خاطر دنیا ، شکسته اند

مرا همنشین دلهای شکسته کن

چرا که گفته ای : «انا عند المنكسره قلوبهم؛ من همدم قلب های شكسته هستم»

میدونم چرا همدم دلهای شکسته ای

چونکه اونها خودشون رو ذلیل ترین و حقیرترین بندگان در آستان تو می بینن و تو این خضوع رو میخوای و دوست داری

خدایا دستم رو بگیر تا هیچ وقت همنشین مدعیان نباشم

و از مدعیان درگاهت نباشم

مرا خارترین ِ آستان درگاهت قرار بده 

خدایا اگر تمام لحظات و ثانیه های باقی مانده عمرم رو برای پیدا کردن خودم صرف کنم باز هم وقت کم میارم

فرصت نگاه کردن به دیگران را از من بگیر و نگاهم را به خودم برگردان

به خودم

تا وقتی که دیگر خودی نماند

و همه

تو باشی


پ.ن1 : حافظ ! تو کی بودی واقعاً ؟!

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

مثل اینکه تازه کم کم دارم می فهمم چی میگی ، جناب حافظ !

پ.ن.2: ماه ذی القعده ماه بزرگیه ، نماز یکشنبه های این ماه رو از دست ندیم (به مفاتیح مراجعه شود)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان پانیذ
12 شهریور 93 13:12
سلام مریم جون اشکم رو درآوردی خواهر.........آمین برای دعاهات خدانگهدار
بیقرار
پاسخ
سلام عزیزم اشک ! یکی از بهترین و ناب ترین چیزی که خدا به ما داده خدایا اگر اشک نبود چه می کردیم؟
مامان روشا
12 شهریور 93 13:37
سلام بی قرار جان خیلی متن جالبی بود از خودت نوشتی؟؟؟؟؟ منم یه همچین حس هایی دارم ممنون از بودنت بوس
بیقرار
پاسخ
اون تیکه سبزه بالا نه از من نیست مابقیش که معمولیه ، آره از خودم ولی خواهر ما به پای شما نمی رسیم
سيران
13 شهریور 93 10:18
عالي بوى با نوشته هات سبك مي شم با ما قهري بهمون سر نمي زنی؟
بیقرار
پاسخ
سلام ممنونم تازه سر زده بودم چشم باز میام
مامان آوینا
15 شهریور 93 10:12
سلام عزیزم مریم جون من هم دلم برات تنگ شده بود از روزیکه اومدم همش وبلاگت رو می بینم هیچی هم که ننویسی آهنگتو گوش می کنم و می رم خوندن وبلاگت قوت قلبی از حضور خدا به ادم منتقل می کنه که باعث آرامش می شه .... خدا یار و یاورت باشه همیشه .... گل پسرت رو ببوس
بیقرار
پاسخ
سلام ممنونم من حتی دیدن اسمت لبخند رو لبام می نشونه از بس مهربونی مرسی که سر زدی
مامان محمدمهدی
17 شهریور 93 0:20
برای همه دعاهای خوبت آمین خانوم شما الان نی نی دوم داری؟تو فکرشی؟
بیقرار
پاسخ
ممنونم عزیزم ، خوبی ؟
مامان پریناز
18 شهریور 93 17:39
خیلی خوب بود مریم ....خدا واقعا آدمو همنشین مدعیان نکنه
بیقرار
پاسخ
مرسی که زدی انشاء اله از مدعیان نباشیم
فهیمه
19 شهریور 93 12:50
جمله آخرت دلمو لرزوند تا وقتی که دیگر خودی نماند و همه تو باشی ....
بیقرار
پاسخ
رسیدن به اون نقطه مگه به همین راحتیه اما اگر آدم به اون نقطه برسه لیس الانسان الاما سعی