آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

نوشته های من برای زندگی

وقتی بچه فیلش یاد هندوستون می کنه !

1392/10/8 8:37
نویسنده : بیقرار
701 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا 

 

 

 

بی شک برای همه مادران گرامی پیش اومده که بچه شون به واسطه شنیدن کلمه ای یا دیدن چیزی به قول معروف فیلش یاد هندستون کرده ! از قضا اگر اون چیزی رو هم که بعد از قرنی به یادش اومده در دسترس نباشه یا نداشته باشی یا نتونی بهش بدی باید مثل همیشه هنرمندی و خلاقیت مادرانه به خرج بدی تا فیلش از خاطرات هندوستان برگرده نیشخندنیشخند 

بله این درّ و گوهر و مرواریدی که چیک چیک از چشمان دلبندمان می چکد به خاطر عکس پروفایل وبلاگ مرجان عزیز می باشد که علی جان را درحالیکه در چادر می باشد نشان می دهد

و های های گریه می کند برای کلبه ای که داشت و در منزل قبلی مان برپا بود و به دلیل حمله سوسک ها به تار و پور خانه مجبور به فرار شدیم و کلبه هنوز بعد از حمله سوسک ها که جمع شد ، شسته نشده در هزار توی کمد دیواری است

حیف عکس اون لحظه ای که مثل مادر مرده ها سرش رو گذاشته بود رو میز و زار می زد و ندارم زبان

البته ما قصد آزار و اذیت نداشتیم ها ، گاهی برای غذا دادن به دلبند، عکس ماشینی کامیونی -نی نی ای - داستانی - شعری چیزی می گذاریم تا دو لقمه غذا بخورانیمش در کمال صلح و صفا  نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان آریا
7 دی 92 23:16
ای جانم... اینجور مواقع حواس پرت کردن هم اصلا جواب نمیده، از بس حواسشونو پرت کردیم، دستمونو خوندن...
بیقرار
پاسخ
نه خوب برای بچه های عاشق ماشین چون آریا، چهار تا عکس از کامیون و تریلی و لودر بذاری همه چی حلّه
مامان آوینا
8 دی 92 7:59
عزیزممممممممممممم برای ما هم زیاد پیش اومده واقعا اون موقع آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه ... بچه ها واقعا خوردنی هستن ... خدا حفظشون کنه
بیقرار
پاسخ
سلام راستش من در کمال قصاوت قلب ، خندیدم و عکس چکانیدم
مامان محمدمهدی
8 دی 92 8:42
وروجک بگو تو از کجا تو اون عکس کلبه رو تشخیص دادی آخه؟من تازه بعد این پست رفتم سراغ وب مرجان تا ببینم کدوم عکسو میگی تازه فهمیدم علی تو کلبه ست! حالا یا من خنگم زیادی یا آریا جان زیادی تیزبین
بیقرار
پاسخ
سلام بچه ها همشون مثل همه ان - این بچه ها مورچه رو روی دیوار سیاه می بینن! گوششون هم از هفت فرسخی می شنوه
مرجان
8 دی 92 9:38
عزیزم خود علی هم با دیدن اون عکس گوشه وبلاگ سراغ اون کلبه رو میگیره که در حال حاضر اصلا موجود نیست...چون آقا تیکه تیکش کرد وقتی بچه بود!
بیقرار
پاسخ
ای جان دلم - حالا خدا رو شکر چادر آریا از اوناست که زورشون نمی رسه پاره پوره اش کنن باید دیگه برم بگردم درش بیارم بشورم تحویلش بدم
مادر(رادین و راستین)
8 دی 92 21:54
سلام میم مثل مادر جون خداروشکر که شاد و سلامت هستید. عزیزم آریا جون بزرگ شده خدا حفظش کنه ...... حکایتی داریم با این بچه ها ... خدا توان بده
بیقرار
پاسخ
سلام خوبی؟ چطوری مادر جان ؟ خدا قوت
مامان روشا
9 دی 92 10:10
الهی پسرک گریان ما ما هم کلی از این ماجراها داشتیم مخصوصا روشا عکس خودشو با پستونک یا پوشک می بینه دلش می خواد دوباره برگرده به اون ایام حتی یکبار رفتیم براش پوشک گرفتیم که مثلا عروسک هاشو پوشک کنه اما هی دراز می کشید می گفت بیاین منو پوشک کنین قیافه اش خیلی با مزه شده داره گریه می کنه
بیقرار
پاسخ
ای جان دلم - حالا من وقتی جناب فیلش یاد هندوستونش میکنه یا اینطوریم یا اینطوری یا اینطوری
مامان پریناز(زهرا)
10 دی 92 10:25
وای منم اینجور وقتها خندم میگیره بچه بیشتر لج میکنه...اخه خیلی بانمک میشن.پریناز فیلم بچگیاشو میبینه بعد بهووووووونه که من میخوام نی نی باشم!! قلبون اشکات بره خالهههههه....ننه تنبل وردار اون چادرو بنداز تو ماشین دیگه با دست که نمیخوای بسابی! راستییییییییی لپ تاپ مبارکککککککک یو هوووووو
بیقرار
پاسخ
سلام خوبی؟ چشم چادر رو هم می شوریم لپ تاب رو که داشتیم از قبل ، بگو اینترنت مبارک
محبوبه
12 دی 92 21:39
آخی عزیزکم.
بیقرار
پاسخ
مرسی که اومدی
مریم مامان محمدرضا
13 دی 92 0:08
فدای اشکهای قشنگش عزیزکم. این اشکها گریبانگیر ما هم میشه اما دیگه یه طوری سرش رو گرم می کنیم. از دست این وروجکها
بیقرار
پاسخ
مریمی خیلی دلم برات تنگ شده و خیلی دوستت دارم
مریمی
16 دی 92 9:13
ای جووووووونم اشکاشو. چه شکار لحظه هایی!!!! عزیزم تازه با وبلاگتون آشنا شدم. خدا حفظش کنه پسمل بانمکتو. منم به تازگی یه وبلاگ درستیدم. خوشحال میشم بهم سربزنی و دوستای خوبی برای هم بشیم! اگه موردی نیس لینکتون کنم?!
بیقرار
پاسخ
سلام خوش اومدین خواهش می کنم خوشحال میشم
نرگس مامان طاها و تارا
18 دی 92 13:17
يعني خدا تو رو نكشه با اين عكس گرفتنت...قلبم ريخت... بچه اينطوري اشك ميريزه بعد اونوقت تو دوربين گرفتي دست و چيليك چيليك عكس مي گيري؟به تو هم مي گن مادر؟؟؟واه واه واه
بیقرار
پاسخ
خوب چیکار کنم این پسرک من خیلی دل نازک و احساسی تشریف داره البته من هم مادر ناز کشی ام ها خوب بلدم نازش رو بخرم به جان خودم سنگ دل نیستم بااااور کن